*••*ღ♥ღسکو ت سا حل*••*ღ♥ღ

صفاي اشك وفاي غم

 

 

 

 

روزهاست از سقف لحظه هایم

یاد تو می چکد..

اگر باران بند بیاید؛

از این خانه می روم.....
 

تمامِ خنده هایم را نذر کرده ام تا تو همانی باشی که صبح ِ یکی از روزهای خدا،
عطر ِ "دست هایت"، دلتنگی ام را به باد بسپارد!!!

 

 

  

من شکستم تا تو را عاشق کنم
بعد من باران فقط آب است و بس
هر که بعد از من سراغت را گرفت
زشت يا زيبا فقط خواب است و بس!!! 

 

 

ای بهترین بهانه برای دلتنگی هایم آیا روز تولد دوستی هایمان را به یاد داری؟


همان روزی که همچون پیچکی به دیوار های کاهگلی قلبم پیچیدی….


من تمام لحظه های با تو بودن را به یاد سپرده ام….

 

 

 

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:باران ,ساعت10:30توسط خالق(مهران) | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد